عصر قم

آخرين مطالب

فیلمبرداری از اقدام غیر اخلاقی 2 مدیر شرکت با منشی جوان اجتماعی

فیلمبرداری از اقدام غیر اخلاقی 2 مدیر شرکت با منشی جوان
  بزرگنمايي:

عصر قم - رکنا / دختر جوانی که پس از شکست عشقی سعی داشت از پسران و مردان انتقام بگیرد، در دام دو مرد شیطان صفت گرفتار شد. این دختر که به پیشنهاد شرم آور صاحبان شرکت محل کارش بله گفته بود، نمی دانست آن ها از تمام رفتار های غیر اخلاقی فیلم گرفته اند. دختر جوان در حالی که دستش از همه جا کوتاه شده بود نزد مشاور اجتماعی پلیس رفت. حرف های تکان دهنده این دختر را از زبان مشاور پلیس می خوانید.
باز هم مثل همیشه مشغول کار بودم. ساعت از یک گذشته بود. چندین مورد مشاوره انجام داده و سرگرم بررسی دیگر امور کاری بودم که ناگهان سر و صدایی به پا شد. فریاد های پی در پی خانمی شنیده می شد که هر لحظه التماس می کرد و تقاضای مشاوره داشت.در اتاق را گشودم. خانمی را دیدم که می خواست کسی به درد دلش گوش فرا دهد.
بسیار پریشان و آشفته بود، با دیدن من به مانند برق به سویم آمد. خانم ببخشید باید با شما صحبت کنم. خواهش می کنم به درد دل من گوش کنید، التماس می کنم.
به داخل اتاق دعوتش کردم، نشست، چند لحظه ای سکوت فضای اتاق را فرا گرفت. سرش را پایین انداخته بود. اندامش به لرزه افتاده بود. گریه سکوت را شکست به مانند ابربهاری گریه می کرد.گویی آرامش با او بیگانه بود. حالش گواهی درد و رنجش را می داد.
لحظه ای چند آرام شد. دستی به صورتش کشید و اشک چشمانش را پاک کرد و گفت: به راستی شما می توانید به من کمک کنید. فایده ای داره؟ دیرنشده؟
خنده ای پرمعنا کردم و گفتم: ماهی رو هروقت از آب بگیری تازه است. باز هم سکوت کرد. سرانجام پس از مدتی لب به سخن گشود. هیجده ساله بودم که خبرهای رسیده حکایت از قبول شدنم در دانشگاه داشت. از بچگی عاشق کارهای فنی بودم با آنکه کارهای فنی زیاد با سیستم بدنی ما خانم ها هماهنگ نیست اما من از انجام کارهای فنی لذت می بردم.
آفرین به شما خانم دانشجو؟ نگفتی چه رشته ای قبول شدی؟
مهندسی عمران.
پس خانم مهندس باید صدات کنم؟
خنده ای تلخ گونه کرد و آهسته گفت:چی فکر می کردم چی شد. گاهی گل های زینتی خانگی درست می کردم افسوس که نمی دانستم روزی گل وجود خودم در تند باد روز گار پژمرده خواهد شد.
مشتری پرو پا قرص کلاس های فنی و حرفه ای بودم، به آینده بسیار امیدوار بودم. پدرم کارمند بود و مادرم خانه دار، ما دوخواهر و یک برادر بودیم، خواهرم فرشته 4 سال و برادرم محسن 6 سال از من کوچکتر بودند، پدر و مادر رابطه عاطفی بسیار خوبی با ما نداشتند، عاطفه در محیط خانواده ما معنا نداشت.
در محیط خانواده بسیار سرد و خشک با ما رفتار می کردند. به علایق ما توجهی نداشتند، ما سالی یکبار آن هم در عید نوروز بر چهره یکدیگر بوسه نثار می کردیم، باورش سخته اما حقیقت همینه.
چرا؟!
چون رابطه و عشقی بین ما نبود. بوسه یعنی نشانه ای از عشق دو سویه. افسوس که والدین من به این چیزها فکر نمی کردند.
بارها سعی کردم با آنان رابطه ای صمیمی برقرار کرده و حرف دلم را به آنها بزنم ولی افسوس که هرگز فایده ای نداشت. چون عشق یک طرفه معنا و مفهومی نداره.در عاشق و معشوق کشش دو سویه لازم است.
برادرم به دامان اعتیاد پناه آورده بود و با آن درد و دل می کرد و هرروز در منجلاب اعتیاد فروتر می رفت. بیستمین بهار عمر راسپری می کردم که آن ازدواج لعنتی شکل گرفت.ازدواج خودت؟ نه بابا. فرشته خواهر کوچکترم ازدواج کرد و رفت سر خانه بخت.
با ازدواج فرشته نابود تر شدم!
چرا؟مگه ازدواج بده؟!
نه. ولی همیشه میگن آسیاب به نوبت.
من دختر بزرگتر خانواده بودم مگه احترام به بزرگتر واجب نیست؟ نه خانم؟ با گفتن این جمله دلم سخت به حالش سوخت. بازهم بغض سراسر وجودش را فرا گرفت. مروارید های اشک از چشمانش در حال سرازیر شدن بود.
خانم مشاور،بارها به این موضوع فکر می کردم که چرا من هیچ خواستگاری ندارم؟ کابوس زندگیم همین شده بود"ازدواج".
خواب با چشمانم بیگانه شده بود. ذهنم دایم مشغول بود و تنها به ازدواج فکر می کرد. احساس حقارت می کردم به هر طریقی بود می خواستم ازدواج کنم. به رابطه بر قرار کردن با پسران فکر می کردم و می خواستم با این کار انتقام ناملایمات روزگار و والدینم را ازشان بگیرم.
گرچه می دانستم اینگونه دوستی ها با هنجارهای اجتماعی و فرهنگی و از همه مهمتر شرع مقدس اسلام سازگار نبود و نیست.پس از مدت ها فکر کردن و تردید های بسیار دل را به دریا زدم. دریایی که طوفانش زندگیم را به نابودی کشید.
آبی نوشید تا شاید مرهمی بر آتش درونش باشد و ادامه داد: در دانشگاه با پسری به نام بهرام آشنا شدم. هم رشته ایم بود و بسیاری از کلاس هایمان با او بود. چندی نگذشت که رابطه مان قطع شد، داستانش مفصّله. دیری نپایید که باز هم با پسری دیگر آشنا شدم.
می خواستم از همه انتقام بگیرم به همه بگویم که من هم زیبا هستم و من هم احساس دارم ، محمد به من قول ازدواج داد و من ساده لوح باورم شد و خود را در اختیار او قرار دادم. روزی در دانشگاه با یکدیگر برخورد کردیم و گفت: مریم نمی توانم به خواستگاریت بیایم. خانواده ما با این گونه ازدواج های خیابانی موافق نیست. تنها می توانم با تو دوست باشم.
خشم سراسر وجودم را فرا گرفت نا خواسته با دستم صورتش را نوازش کردم و سیلی محکمی بر صورتش نواختم. مردک من را بازیچه امیال شیطانی خود کرده بود.
دیگر به هیچ پسری اطمینان نداشتم. افسرده شده بودم تا این بار را چاره را در سایت های همسر یابی یافتم. کارم شده بود سر کشیدن به سایت های مختلف همسر یابی. از اول صبح تا پاسی از شب. با تلاش های شبانه روزی با پسری به نام فریدون آشنا شدم.
پس بازهم به همان مسیر قبلی برگشتی؟!
بله. انسان بودم و ما انسان ها با همدلی زنده ایم. چند صباحی از دوستیمان نگذشته بود که بازهم همان سریال تکراری به نمایش در آمد و سکانس آخرش چیزی جز سرخوردگی من نبود و مثل همیشه این من بودم که بازنده بودم. او هم من را تنها گذاشت و رها کرد.
با آنکه به رشته ام بسیار علاقه داشتم ولی دیگر هیچگاه به دانشگاه نرفتم .
یعنی چه؟ درس را رها کردی؟ این همه زحمت کشیده بودی.
مجبور بودم محیط دانشگاه یادآور خاطرات بدی برایم بود و با حضور در آنجا باز آن خاطرات برایم تداعی می شد.
مدتی خودم را در خانه حبس کردم. زندگی در وجودم مرده بود. سرانجام از طریق یکی از بستگانمان در یک شرکت مهندسی خصوصی کار گیر آوردم و سر گرم کار شدم.
شرکت متعلق به دو مرد بود که با هم رابطه فامیلی داشتند. هردوی آنها به من پیشنهاد برقراری ارتباط نامشروع دادند. باز هم سلام گرگ خالی از طمع نبود. با این که می دانستم کارم اشتباه است به این رابطه هم تن دادم. یه جورایی با خودم لج کرده بودم و این بار می خواستم از خودم انتقام بگیرم و بر بدبختی هایم بیفزایم.
می خواستم شهره آفاق شوم تا بلکه من را ببینند راهش فرقی نمی کرد. باز هم به بن بست رسیدم و سعی کردم ارتباطم را با آن دو قطع کنم،
خب چی شد؟!
آنها مرا تهدید کردند که از من فیلم گرفته اند و اگر قطع رابطه کنم فیلمم را منتشر می کنند. تمام ماجرا همین بود .تا اکنون که پیش شما هستم با آینده ای بر باد رفته اینجایم.
نظر کارشناس روانشناسی ،مشاوره و مددکاری اجتماعی:
به راستی چرا مریم به چنین سرنوشتی دچار شده بود؟! اگر کانون خانواده برای او محیطی سرشار از گرمی و محبت را فراهم می کرد و کمی از محبت والدین شامل حال او می شد اینک گل وجود مریم اینچنین پژمرده می بود؟
بهتر نیست فرزندان خود را آنگونه که شایسته است درک کنیم و مریم های خود را قبل از پژمردن در یابیم، مریم به دلیل احساس حقارتی که در نتیجه بی توجهی و الدین به او دست داده بود سعی کرده بود به هر شکلی خود را در مرکز توجه قرار داده و با اهرم ازدواج خود را به دیگران ثابت کند. اما دریغ و هزاران افسوس که در سراب خواسته های نفسانی افراد سودجو و منفعت طلب گرفتار آمده بود.

لینک کوتاه:
https://www.asreqom.ir/Fa/News/312335/

نظرات شما

ارسال دیدگاه

Protected by FormShield
مخاطبان عزیز به اطلاع می رساند: از این پس با های لایت کردن هر واژه ای در متن خبر می توانید از امکان جستجوی آن عبارت یا واژه در ویکی پدیا و نیز آرشیو این پایگاه بهره مند شوید. این امکان برای اولین بار در پایگاه های خبری - تحلیلی گروه رسانه ای آریا برای مخاطبان عزیز ارائه می شود. امیدواریم این تحول نو در جهت دانش افزایی خوانندگان مفید باشد.

ساير مطالب

کوثری:‌ بزرگترین مشکل آمریکا در ایران آیت‌الله خامنه‌ای است

چه چیز داری با خویشتن که دیدارت...

ماجرای عجیب قطع مسیر حقابه زمین‌های کشاورزی در قم

افزایش 11.6 درصدی اهدای خون در قم

چرا به سوالات اپراتورهای اورژانس باید پاسخ داد

هوای تهران گرم می شود!

عملیات ویژه نیروهای امدادی برای نجات سیل‌زدگان سیستان و بلوچستان

ضارب دانش‌آموزان آملی بازداشت شد

گلایه‌ی رئیس پلیس راهور از ابلاغ نشدن قانون افزایش جرایم رانندگی

طوفان شن در لیبی

افزایش سرقت احشام در قم

5 باور غلط درباره ضدآفتاب که فکرش را نمی‌کردید!

بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک ابرحریف به نام آیت‌الله خامنه‌ای است

بیت مرحوم آیت الله کاشانی بیانیه صادر کرد +جزئیات

مقامات ایالت سند در دیدار آیت الله رئیسی: تنبیه رژیم صهیونیستی از سوی ایران بر عزت و عظمت جهان اسلام افزود

«مواجهه‌ای نامتعارف با منطق هگل» در کتابفروشی‌ها

آغاز ساخت 600 واحد مسکونی ویژه کارکنان دادگستری قم

بی توجهی دامداران و افزایش سرقت احشام در قم

چهارمین قطار مسافربری قم به مشهد راه‌اندازی شد

وزیر بهداشت: عرضه اینترنتی دارو آزمایشی است

چگونه ورزش کردن باعث طولانی شدن عمر می شود؟

سرماخوردگی و آنفولانزا را با روغن پونه کوهی درمان کنید

پیام تشکر بیت آیت الله امامی کاشانی ازرهبر معظم انقلاب وآحاد مردم

پیام تشکر بیت آیت‌الله امامی کاشانی از رهبر انقلاب و آحاد مردم

دکتری افتخاری دانشگاه کراچی به آیت‌الله رئیسی اعطا شد

شعرخوانی زیبا از باران نیکراه

نبودی در دلم انگار طوفان شد، چه طوفانی!

وقوع آتش سوزی مهیب یک کارخانه در قم (فیلم)

راه‌اندازی چهارمین قطار مسافربری قم ـ مشهد

کشف حدود 88 کیلوگرم تریاک با تلاش پلیس قم

انواع شیرخشک در تمام داروخانه‌های قم موجود است

کشف محموله تریاک در پوشش بار هندوانه در قم

ماجرای تجمع مردم در مقابل فرمانداری بندرعباس چه بود؟

چند درصد ایرانی‌ها «مسافرت» می‌روند؟

باران سنگین و وقوع سیلاب در شهرستان دلیجان

هشدار باران شدید در 21 استان

اگر قصد باروری دارید این خوراکی ها را حتما بخورید

چهار کشته و 10 مفقودی در حادثه سیل جنوب چین

2 عادت ناسالم که بدن را فرسوده و چاق می‌کند

آیت‌الله گرامی در گفت و گو با جماران: یکی از عوامل مهم لغو رفراندوم اصلاحات ارضی از سوی شاه اعتراض آیت الله بروجردی بود/ مقام ایشان در بُعد معنوی بسیار بالا بود ولی مثل بسیاری از مدعیان امروزی نبود که خود را مطرح کند

آیت‌الله رئیسی وارد قلب اقتصادی پاکستان شد

داستان‌هایی از کریستین اندرسون با لهجه فارسی

راه‌اندازی چهارمین قطار قم_مشهد با تکیه بر توان تولید داخل

سند چشم‌انداز بلندمدت در حوزه گردشگری قم طراحی شود

مهار آتش‌سوزی گسترده کارخانه پارافین شهرک صنعتی شکوهیه قم

آغاز ثبت‌ سفارش کتاب‌های درسی از فردا

چرا پاهایمان خواب می‌رود و گزگز می‌کند؟

سقف جدید برداشت از حساب های بانکی ابلاغ شد

نجات جان 23 نفر در حادثه آتش‌سوزی آپارتمان 6 طبقه در قم/مصدومیت آتش‌نشان قمی

نجات 23 نفر در حادثه آتش‌سوزی آپارتمان 6 طبقه در قم