رپر معروف: تسلیم رأی دادگاه هستم
اجتماعی
بزرگنمايي:
عصر قم - رکنا / حمید صفت خواننده زیرزمینی که به اتهام قتل پدرخواندهاش در زندان به سر میبرد در چهارمین جلسه محاکمهاش اتهام قتل عمد را انکار کرد و گفت تسلیم رأی دادگاه است.
جلسه رسیدگی به پرونده صبح دیروز در شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی رحمانی برگزار شد. بعد از اعلام رسمیت جلسه، نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و در قرائت کیفرخواست گفت: «متهم خواننده زیرزمینی به نام حمیدرضا امیرصفت معروف به حمید صفت است.
او در 24مرداد سال96، به اتهام قتل ناپدری66 سالهاش به نام هوشنگ دستگیر شد. مادر حمید همسر دوم مقتول بود و به خاطر اختلاف با شوهرش قصد جدایی داشت.»
وی در ادامه گفت: «با اعلام خبر فوت هوشنگ از سوی کادر درمان بیمارستان فیروزگر مأموران کلانتری145 ونک در محل حاضر شده و در تحقیق از دوست مقتول که در بیمارستان حاضر بود، دریافتند وی پس از درگیری با حمید، پسر همسرش به بیمارستان منتقل، اما بر اثر خونریزی مغزی فوت میکند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی حمید به عنوان مظنون به قتل بازداشت شد.
او در جریان بازجوییها جرمش را انکار کرد و گفت قتل عمدی نبودهاست. او در توضیح گفت: «روز قبل از حادثه برادرم که مقیم امریکاست تماس گرفت و گفت با مادرم تلفنی صحبت کرده ولی حال مادرم خوب نبوده و از شوهرش گلایه داشتهاست. برادرم نگران بود به همین خاطر از من خواست تا به خانه آنها بروم. وقتی به خانه مادرم رفتم متوجه شدم هوشنگ بار دیگر مادرم را کتک زده است. او شب قبل نیز مادرم را مقابل چشمان مهمانهای آلمانی اش کتک زده بود.
همین باعث ناراحتی ام شد و با هوشنگ درگیر شدم. وقتی درگیری بالا گرفت او به آشپزخانه رفت و قصد داشت با چاقو به من حمله کند. برای اینکه او را بترسانم گلدانی را برداشتم و به دیوار کوبیدم. سپس با دستم چند ضربه به سرش زد. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم.»
بعد از اظهارات متهم و گزارش پزشکی قانونی مبنی بر اینکه علت فوت خونریزی و آسیب مغزی بر اثر اصابت جسم سخت اعلام شده بود، وی راهی زندان رجایی شهر شد، اما با اعتراض وکیلش با قرار وثیقه 600 میلیون تومانی آزاد شد. با اعتراض اولیایدم پرونده به هیئت 9نفره پزشکی قانونی فرستاده شد تا اینکه کارشناسان اعلام کردند عمل متهم به نوعی کشنده نبوده و بیماری مقتول نیز در مرگ او نقش داشته است.
با این نظریه پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد، اما با اعتراض دوباره اولیایدم پرونده برای تحقیقات بیشتر به دادسرای امور جنایی منتقل شد و به دستوربازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی به هیئت 11نفره پزشکی قانونی فرستاده شد تا اینکه کارشناسان نقش بیماری مقتول در قتل را تأیید کردند. به این ترتیب کیفرخواست به اتهام قتل عمد صادر شد.»
نماینده دادستان با اشاره به درخواست قصاص از سوی اولیایدم گفت: «پرونده در شعبه دهم طی دوجلسه رسیدگی و خواننده زیرزمینی به قصاص محکوم شد، اما رأی صادره از سوی قضات شعبه39 دیوان نقض و به شعبه همعرض فرستاده شد.»
درخواست وکلای اولیای دم
در ادامه یکی از وکلای اولیایدم گفت: «با توجه به نظر کمیسیون11 نفره پزشکی قانونی علت مرگ خونریزی ناشی از ضربات به سر بوده که درخواست قصاص دارم.»
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و بار دیگر اتهامش را انکار کرد. او گفت: «باور کنید ضربه کشندهای نزدم. من برای آشتی دادن به آنجا رفته بودم.»
در برابر قضات دادگاه
در ادامه این جلسه، نوبت به حمید رسید تا از خود در برابر اتهام مباشرت در قتل عمدی دفاع کند. او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم. حاج آقا (متوفی) و مادرم 10سال بود که ازدواج کرده بودند. من 3سال بین سالهای پنجم تا هشتم با آنها زندگی میکردم که اغلب حاج آقا به آلمان سفر میکرد و بیشتر سال در آنجا بود و 2سال آخر را هم مستقل بودم. در این سالها من و حاج آقا به یکدیگر علاقه زیادی پیدا کرده بودیم. او برایم مثل پدر بود. او 2 روز قبل از حادثه، برایم تولد گرفت و عکس بزرگی از من را به دیوار پذیرایی خانهاش زده بود.
ما با هم ورزش میکردیم. به استخر و گاهی هم به یک باشگاه بدنسازی در سعادت آباد میرفتیم. بنابراین با این رابطه خوب، دلیلی وجود نداشت که من بخواهم او را بکشم. متهم درباره میزان اطلاعش از بیماریهای متوفی گفت: من تا پیش از حادثه اطلاع دقیقی از بیماریهای او نداشتم. اما فقط مثل خیلی از افرادی که در سنین بالا دارو مصرف میکنند میدانستم که او هم دارو مصرف میکند، اما اطلاعات بیشتری نداشتم.
از این گذشته او مرد مغروری بود و دوست نداشت کسی درباره بیماریاش چیزی بداند؛ من هم کنجکاوی نمیکردم. در این هنگام، قاضی درباره ضرباتی که در درگیری به متوفی وارد کرده بود، سؤال کرد که او گفت: روز اولی که بازداشت شدم در آگاهی به من گفتند که متوفی ضربه خورده و فوت شده است. گفتم حاج آقا سرپا بود و حتی خودش سوار آمبولانس شد. گفتند تو ضربه زدی. گفتم من نزدم. گفتند اگر تو نزدی پس مادرت زده است. من هم قبول کردم که زدم. بعد گفتند سیلی زدی یا کف گرگی. گفتم من سیلی نزدم. باورکنید قصد دعوا نداشتم و آن زمان هم مادرم بین من و حاج آقا بود. اگر قصدم درگیری و قتل بود، با خودم وسیلهای مثل چاقو میبردم، اما چون حاج آقا به مادرم سیلی زده بود رفتم از او حمایت کنم و با صحبت کردن اختلافشان برطرف شود که این حادثه اتفاق افتاد.
من هیچ انگیزهای برای قتل نداشتم؛ چرا که رابطه ما کاملا حسنه بود. خواهش میکنم در اینباره تحقیقات کنید. در منطقه شیخ بهایی، همه فکر میکردند حمید صفت پسر حاج آقاست. متهم در ادامه گفت: همه جا میگویند من بوکسور بودهام و احتمالا با مشت به حاج آقا ضربه زدهام؛ اما اینطور نیست. من بعد از حادثه به زندان رفتم و در آنجا دچار اضافه وزن شدم. در مدتی که با وثیقه آزاد بودم، بوکس کار میکردم که هیچ ارتباطی با حادثه ندارد.
در ادامه این جلسه، وکلای مدافع متهم به دفاع از او پرداختند و در نهایت متهم برای آخرین مرتبه از خود دفاع کرد. او گفت: طی سالهای زندگیام، با هیچکس دعوا نکردم. هیچ سابقهای هم نداشتم و نمیدانم که حالا چرا اینجا ایستادهام و باورم نمیشود. من قصد این کار را نداشتم. اگر هدفم دعوا بود، وسیلهای همراه خود میبردم یا اینکه در درگیری مادرم را که بین ما بود کنار میزدم و سراغ حاج آقا میرفتم، اما این کار را نکردم، چون نیتم دعوا نبود. با این حال هر رایی که دادگاه صادر کند، من مطیع هستم. حاج آقا مثل پدرم بود و خودم بیشتر از همه شرمسارم.
در ادامه او به سئوالات ریاست دادگاه پاسخ داد.
قاضی: در اظهارات در دادسرا گفته بودی سه ضربه به مقتول زده بودی. چه دفاعی داری؟
متهم: مادرم میان من و حاج آقا حائل بود. من او را گرفته بودم تا به مادرم ضربه نزند. در آن شرایط فقط سه بار دستم به صورتش برخورد کرد. اصطلاح کف گرگی هم در آگاهی به من القا شد. اگر قصد ضربه زدن داشتم مادرم را هل میدادم و او را هم میزدم.
بعد از دستگیری مرا به دادسرا بردند و بازپرس به من گفت بهتر است به قتل اعتراف کنم. آنجا بود که پزشک گفت مقتول بر اثر برخورد جسم سخت به سرش فوت شده است! باور کنید ضربهای نزدم.
قاضی: اعتراف کردهای گلدان را به سمت دیوار پرتاب کردهای. پس درگیری شدید بوده است؟
متهم: اگر درگیری شدید بود گلدان را مستقیم به سمت حاج آقا پرتاب میکردم. ولی گلدان را به سمت دیوار پرتاب کردم و به مادرم گفتم لباسهایش را بپوشد تا خانه را ترک کنیم.
آخرین دفاع
متهم در آخرین دفاعش گفت: «شب قبل از محاکمه در زندان خلوت کردم و در دو صفحه دفاعیاتم را نوشتم. در این چند سال نه عصبانی شدم و نه خشم گرفتم. اما آن روز فقط وقتی به حاج آقا اعتراض کردم که چرا مادرم را میزنی او گفت اگر لازم باشد باز هم او را کتک میزند. خب انتظار شنیدن این حرف را نداشتم. همین باعث شد عصبانی شوم.
او در ادامه گفت: «هر حکمی برایم صادر شوم مطیع آن هستم. فقط تقاضا دارم همراه با عدالت باشد. باور کنید قصد قتل نداشتم و هنوز هم از مرگ او ناراحت هستم او جای پدر من بود.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
-
يکشنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۹:۱۲
-
۲۸ بازديد
-
آخرین خبر اجتماعی
-
عصر قم
لینک کوتاه:
https://www.asreqom.ir/Fa/News/328958/