داستانک/ مادر و فرزند گمشده
فرهنگی
بزرگنمايي:
عصر قم - آخرین خبر / مامور سرشماری: سلام مادر جان،
میشه لطفا بیای دم در ؟
_سلام پسرم،
بفرما ؟
+از سر شماری مزاحمت میشم،
مادر تو این خونه چند نفرید ؟
اگه میشه برو شناسنامه هاتونو بیار بنویسمشون!
_مادر لای در رو بیشتر باز کرد،
و با سر گردنش سر و ته کوچه رو
یه نگاهی انداخت!
چشماش پر شد ازاشک و گفت :
پسرم
قربونت برم
میشه ما رو فردا بنویسی ؟
+مادر چرا ؟
مگه فردا میخواید بیشتر بشید ؟
برو لطفا شناسنامتو بیار
وقت ندارم!
_آخه پسرم 31 سال پیش رفته جبهه هنوز برنگشته،
شاید فردا برگرده،
بشیم دو نفر!
+سر شمار سری انداخت پایین و رفت!
مغازه دار میگفت:
الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون،
کلید خونش رو میده به من و میگه :
آقا مرتضی،
اگه پسرم اومد
کلیدرو بده بهش بره تو،
چایی هم رو سماور حاضره،
آخه خسته س باید استراحت کنه!
مادر است دگر،
میترسم ب دیدارم از بهشت به جهنم بیاید!
-
چهارشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۶:۳۵:۲۰
-
۲۰ بازديد
-
آخرین خبر کتاب
-
عصر قم
لینک کوتاه:
https://www.asreqom.ir/Fa/News/596048/